دعای فرج امام زمان عج ا...

خدایا بلا عظیم گشته و درون آشکارشد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت جلوگیری شد و تنها تویی یاور و معین ما و تکیه ما در هر سختی و آسانی بر تو است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد که صاحب امر الهی هستند و واجب کردی بر ما اطاعتشان را و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندی به حق ایشان به ما گشایشی زود و نزدیک چون چشم برهم زدن یا نزدیکتر عطا فرما ای محمد ای علی ای علی ای محمد مرا کفایت کنید که کفایت کننده ام و مرا یاری کنید که شمایید یاوران من ای مولای ما ای صاحب الزّمان فریاد رس،فریاد رس،فریاد رس،دریاب مرا،دریاب مرا،دریاب مرا،همین ساعت،همین ساعت،هم اکنون زود زود زود ای خدا ای مهربانترین مهربانان به حق محمد و  آل اطهارش


                               برای سلامتی آقا امام زمان صلوااااااااااااااااات

همه هست آرزویم که ببیتم از تو رویی.....

همه هست آرزویم كه ببینم از تو رویى

چه زیان تو را كه من هم برسم به آرزویى؟!

به كسى جمال خود را ننموده‏یى و بینم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!

به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مویم

شده‏ام ز ناله، نالى، شده‏ام ز مویه، مویى

همه خوشدل این كه مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مویى!

چه شود كه راه یابد سوى آب، تشنه كامى؟

چه شود كه كام جوید ز لب تو، كامجویى؟

شود این كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلویى؟!

بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت!

سر خُمّ مى سلامت، شكند اگر سبویى

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین كنار جویى!

نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بویم

نه دماغ این كه از گل شنوم به كام، بویى

ز چه شیخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شیخ و سجده‏گاهى، سر ما و خاك كویى

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسكین

كه به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى‏

انتظار

فقط 313 نفر؟

وقتی این جمعیت رو به یادم میارم (یارای آقا رو میگم)واقعا خجالت میکشم که از بین این همه شیعه چی اونم شیعه هایی که ادعای شیعه بودن میکنن (البته بعضیا رو میگما سوء تفاهم نشه!)فقط 313 نفز آقامون یار داره؟
واقعا باید به خودمون بیایم.
امام زمان عليه السلام

خدا کند توبیایی

یا مهدی برای امدنت هزاران جمعه را لحظه شماری میکنم به امید آمدنت
امام زمان عليه السلام

حسرت دیدار

 حسرت دیدار

دیدار
 در سرم عشق تو ای یار همانست همان
در دلم حسرت دیدار همانست همان
شعله آتش سودای تو در سر باقی ا‌ست

دل سوزان شرربار همانست همان

غم و اندوه فراق تو همانست كه بود

زاری دیده خونبار همانست همان
در دلم صبر دگر نیست همین بود همین
جورت ‌ای شوخ جفاكار همانست همان
تیر مژگانت همان خون دلم می‌ریزد
ستم غمزه خون‌خوار همانست همان
چشم مست تو همان راهزن دل و دینست
فتنه نرگس خمّار همانست همان
شربت نوش دهان تو همان روح‌فزاست
هم‌ دوای من بیمار همانست همان
شیوه ناز و تغافل كه تو را بود بجاست
ستم و جور ز اغیار همانست همان
دم به دم عشق توام رو به ترقی دارد
زان ‌كه حسن تو درین كار همانست همان

دیده فیض به وصلت نگران است هنوز

حسرت چشم گهربار همانست همان

ملا‌ محسن فیض كاشانی قدس‌

غیبتی در ظهور

اگر چه غيبت، ‏سلب نعمت ظهور و ديدار امام است كه در اثر بى توجهى‏ها و غفلت‏هاى بشريت‏ بوده است، اما از بعد ديگر يك كمال است چرا كه باعث احساس نياز مردم مى‏شود كه نامش انتظار است كه فايده‏هاى زيادى بر آن مترتب است .

اين جستار با اثبات وجود امام به فلسفه و يكى از مفاهيم غيبت مى‏پردازد كه همان نشناختن و اطاعت نكردن از وجود معصوم است. و اين معنا صبغه روشن تاريخ امامت است و غيبت، حاصل رفتارها و عملكرد بشريت‏ بوده است و تغيير و اصلاح اين رفتارها مى‏تواند خود مهمترين عامل ظهور باشد.

حكمت و فلسفه‏ خلقت، از دير باز، فكر بشر را به خود مشغول كرده است. تفكر و انديشه‏اى متين و قانع كننده در اين امر، مى‏تواند آرام بخش وجود انسان در درياى متلاطم اين دنياى مادى گردد. به همين دليل، پروردگار متعال، در كلام‏اش، از اين هدف سخن گفته است. مى‏فرمايد: «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون‏» (1)؛ جن و انس را خلق نكردم، جز براى اين كه مرا پرستش و اطاعت كنند.

بنابراين، از نظر قرآن، هدف و غايت ‏خلقت، بندگى پروردگار متعال است. در عالم هستى، هيچ رتبه‏اى بالاتر از آن نيست، ضرورت تحقق اين هدف، از دو جهت قابل تامل است:
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هر كس بميرد و امام زمان‏اش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است.»

جهت نخست آن كه اگر هدف خلقت انسان، بندگى و طاعت مبدا هستى است، آن بندگى و اطاعتى مقصود است كه به درجه‏ كمال برسد و معيار و ميزان قرار گيرد و اطاعت و عبادت انسان‏هاى عادى خطاكار و آسيب‏پذير، نمى‏تواند مصداق اتم و اكمل اين هدف الهى باشد، و از آن جا كه اطاعت كامل، در گرو معرفت كامل است، لذا اين هدف، جز در وجود معصوم تحقق پيدا نمى‏كند. پس بدون وجود حجت الهى، هدف خلقت تامين نمى‏شود و عالم، بيهوده و عبث ‏خواهد بود .

جهت دوم، امر هدايت ‏ساير انسان‏ها است. اگر قرار است كه انسان، معناى بندگى پروردگار را بفهمد و در آن مسير گام بردارد، چنين رشد و آگاهى حاصل نمى‏شود مگر با وجود نمونه‏ كامل اين بندگى، نمونه‏اى كه آن طور كه سزاوار است، خداوند عالم را اطاعت كند و بندگى او را در لحظه ‏لحظه حيات‏اش نشان دهد .

اين، از آن جهت است كه نحوه‏ بندگى پروردگار متعال، اگر بخواهد مورد قبول ذات مقدس‏اش قرار گيرد، بايد از ناحيه‏ خودش ارائه گردد. در واقع، انسان‏ها، به حال خود رها نشده‏اند كه هر طور بخواهند او را بندگى كنند، بلكه در اين باره، هم هدف روشن و تعيين شده است و هم راه رسيدن به آن هدف. راهى كه برگزيدگان الهى در حيات خود نشان دادند و ديگران بايد دليل بندگى حق را، از اين نمونه‏هاى كامل بياموزند.

در حقيقت، راه رسيدن بشر به اين مرتبه‏ عالى، در نگاه و اقتداى به آن عبادت كامل است، به گونه‏اى كه اگر كتاب‏هاى آسمانى، به تنهايى، متولى نشان دادن اين راه مى‏شدند، كافى نبود، بلكه حقيقت آن مفاهيم، بايد در وجودى شكل مى‏گرفت و باز مى‏شد و معنا مى‏يافت؛ يعنى، اگر نزديكى به پروردگار متعال و بندگى او، در مفاهيمى مانند ايمان، توكل، صبر و زهد، ايثار ...، مطرح شده است، لازم است كه اين مفاهيم، در وجود انسانى در صحنه‏ عمل نشان داده شود تا بشريت واقعيت آن را درك، و به او اقتدا كند. اين بستر، هيچ جايى جز وجود معصوم نبوده است. بنابراين، ضرورت وجود امام در عالم هستى براى هدايت انسان‏ها است و بدون وجود چنين تحقق عملى، بندگى خدا در عالم بى معنا خواهد بود .
تنها، در پرتو وجود امام و بندگى كامل او نسبت ‏به پروردگار متعال است كه لطف و فيض الهى بر عالم هستى نازل مى‏شود. در واقع، بالاترين و افضل فيوضات الهى، فيض هدايت است كه به بركت وجود امام، يعنى آن تجسم اطاعت كامل، نمود مى‏يابد و انسان‏ها به واسطه‏ او هدايت مى‏شوند. اين، مهم‏ترين معنا براى واسطه‏ فيض بودن امام است .

بايد در هر عصرى، غايت ‏خلقت، آن مصطفى و مجتباى الهى، حضور داشته باشد تا با حيات‏اش، اطاعت ‏خدا معنا يابد و ديگران به واسطه‏ او، راه بندگى را بياموزند. ضرورت معرفت امام نيز دقيقا به همين مساله باز مى‏گردد: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية (2)؛ هر كس بميرد و امام زمان‏اش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است.»

يعنى، امام، راه عملى پيموده شده بندگى خدا است: «انتم الصراط الاقوم‏»(3)، لذا شناخت او، شناخت راه است و نشناختن او، مساوى با ماندن در جاهليت، يعنى فضاى ره گم كردگان .

به همين جهت است كه اگر آن حجت الهى، روى زمين نباشد، وجود هيچ انسان ديگرى معنا نخواهد داشت. در آن صورت، عالم، به كلاس بدون مربى و معلمى مى‏ماند كه شاگردى در آن، بى مفهوم است. در واقع، مادامى كه شاگرد بودن را بپذيريم، ضرورت وجود مربى، همچنان باقى است، مگر آن كه شاگردى خويش را فراموش كنيم يا از اساس انكار كنيم! (ان الانسان ليطغى ان رآه استغنى [علق/ 6 - 7] اما واقعيت، اين است كه حتى اگر انسان به خيال استغنا نيز جايگاه خويش را فراموش كند، اين، به مفهوم عدم نياز او به مربى و مذكر نخودهد بود. انسان، از آن جهت كه انسان است و داراى هواى نفس، نيازمند تربيت و تذكر دائمى است و از همين جهت، نيازمند شاگردى مكتب وحى است، چه در عصر اوليه زيست كند و چه در عصر علم و فن آورى. رشد عقلى و افزايش آگاهى‏هاى او، نه تنها او را از اين امر بى‏نياز نمى‏كند، بلكه ضرورت استمرار مربى و مذكرى الهى را براى او به اثبات مى‏رساند، ضرورتى كه حيات همه‏ عالم به وجود او است: «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» (4) اگر حجت در روى زمين نباشد، زمين اهلش را فرو خواهد برد. (5)

بنابراين، تنها، در پرتو وجود امام و بندگى كامل او نسبت ‏به پروردگار متعال است كه لطف و فيض الهى بر عالم هستى نازل مى‏شود. در واقع، بالاترين و افضل فيوضات الهى، فيض هدايت است كه به بركت وجود امام، يعنى آن تجسم اطاعت كامل، نمود مى‏يابد و انسان‏ها به واسطه‏ او هدايت مى‏شوند. اين، مهم‏ترين معنا براى واسطه‏ فيض بودن امام است .

بنابراين، امام، چه ظاهر باشد، چه غايب، چه چشم‏ها او را بشناسند و چه نشناسند، او، معنابخش عالم هستى و بندگى خدا، بلكه قوام خانه‏ دنيا است.
www.tebyan.ir

طاووس بهشتیان

مؤلف ارجمند كتاب مكیال المكارم، در بخش چهارم كتاب خود جمال و زیبایی حضرت مهدی(عج) را به عنوان یكی از ویژگی‏ها و خصایص آن حضرت كه مایه لزوم دعا برای ایشان است، برشمرده و می‏نویسد:

بدان كه مولای ما حضرت صاحب‏الزمان(عج) زیباترین و خوش صورت‏ترین مردم است؛ زیرا كه شبیه‏ترین مردم به پیغمبر اكرم‏(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‏باشد. (1)

از بررسی روایات و مطالعه حكایات نیك‏بختانی كه توفیق زیارت آن امام را یافته‏اند نیز برمی‏آید كه قامت و رخسار نازنین امام ‏عصر(علیه‌السلام) در كمال زیبایی و اعتدال بوده و جزء جزء سیمای مباركش دل‏ربا و خیره‏كننده است .

قیامت قامت و قامت قیامت قیامت كرده‏ای ای سرو قامت

مؤذن‌ گر ببیند قامتت را به قد قامت بماند تا قیامت

آری، همین قامت رعنا و رخسار دل‏ربا بوده است كه موجب شده هزاران عاشق دل‏سوخته هر صبح و شام با زاری و التماس از خدای خود بخواهند كه:

أَللَّهُمّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَ الغُرَّةَ الحَمیدَةَ وَاكحَلْ ناظِری بِنَظَرَةٍ مِنّی إلَیْهِ؛ خداوندا! آن چهره زیبا و جمال دل‏آرا را به من بنمای و دیدگان مرا با یك نگاه به او روشن ساز.

آن حضرت، افزون بر همه زیبایی‏های ظاهری، جامع همه كمالات روحی و سجایای اخلاقی نیز هست و همین امر نیز موجب شده كه ایشان از نظر خلق و خو نیز شبیه‏ترین مردم به پیامبر گرامی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) باشد.


سیمای ظاهری

روایات فراوانی در توصیف جمال دل‏آرای آخرین حجت خدا، حضرت مهدی(علیه‌السلام) وارد شده است كه در مجموع می‏توان آنها را به دو بخش تقسیم كرد:

با توجه به روایات می‏توان همه خصال و صفاتی را كه در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(علیه‌السلام) نیز نسبت داد.

دسته اول، روایاتی كه به توصیف كلی سیرت و صورت آن حضرت بسنده كرده و از ایشان به عنوان شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یاد نموده‏اند كه از آن جمله می‏توان به روایات زیر اشاره كرد:

- از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است كه پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند:
با توجه به روایات می‏توان همه خصال و صفاتی را كه در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(علیه‌السلام) نیز نسبت داد.

المَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، إسْمُهُ إسمی، و كُنْیَتُهُ كُنْیَتی، أشْبَهُ النَّاسِ بی‏خَلْقاً و خُلْقاً... (2)؛ مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من و كنیه او كنیه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیه‏ترین مردم به من است.

- احمد بن اسحاق بن سعد قمی می‏گوید: از امام حسن عسكری(علیه‌السلام) شنیدم كه می‏فرمود:

ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَمْ یُخْرِجْنی مِنَ الدُّنْیا حَتّی أَرانیَ الخَلَفَ مِنْ بَعْدی، أشْبَهَ النّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) خَلْقاً و خُلقاً... (3) ؛ سپاس از آن خدایی است كه مرا از دنیا نبرد تا آن كه جانشین مرا به من نشان داد، او از نظر آفرینش و اخلاق شبیه‏ترین مردم به رسول خداست.

با توجه به این روایات می‏توان همه خصال و صفاتی را كه در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدی(علیه‌السلام) نیز نسبت داد.

قرآن كریم در آیات متعددی به توصیف پیامبر خاتم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پرداخته و آن حضرت را به دلیل ویژگی‏های برجسته و منحصر به فردش ستوده است كه از آن جمله می‏توان آیات زیر را برشمرد:

- در نخستین آیه خداوند كریم، ویژگی نرم‏خویی پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را یادآور شده و می‏فرماید اگر این ‌چنین نبودی مردم از پیرامون تو پراكنده می‏شدند:

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ القَلْبِ لانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ... (4) ؛ پس با بخشایشی از [سوی] خداوند، با آنان نرم‏خویی ورزیدی و اگر درشت‏خویی سنگ‌دل می‏بودی، از دورت می‏پراكندند....

- در آیه‏ای دیگر، خداوند متعال به دلسوزی، احساس مسئولیت، خیرخواهی و مهر و محبت بی‏پایان رسول خاتم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نسبت به امتش اشاره كرده، می‏فرماید:

«لَقَدْ جائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتمْ حَریصٌ عَلَیْكُم بِالمُؤْمِنینَ رَئوفٌ رَحیمٌ (5)؛ بی‏گمان پیامبری از [میان] خودتان نزد شما آمده است كه هر رنجی ببرید، بر او گران است. بسیار خواستار شماست؛ با مؤمنان، مهربانی بخشاینده است.
امام زمان علیه السلام

- یكی دیگر از آیات قرآن، رحمت بودن پیامبر اكرم نسبت به همه جهانیان را مورد توجه قرار داده، می‏فرماید:

«وَ ما أَرسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ» (6)؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‏ایم.
خاتم اوصیا نیز چون خاتم پیامبران مظهر نرم‏خویی، دلسوزی، خیرخواهی، مهر، محبت، گذشت و خلق و خوی شایسته و سترگ بوده و رحمتی برای همه جهانیان است.

- آیه دیگری از قرآن در مقام ستایش خلق و خوی بی‏نظیر پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‏فرماید:

«وَ إنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» (7)؛ و به راستی تو را خویی است سترگ.

خاتم اوصیا نیز چون خاتم پیامبران مظهر نرم‏خویی، دلسوزی، خیرخواهی، مهر، محبت، گذشت و خلق و خوی شایسته و سترگ بوده و رحمتی برای همه جهانیان است.

با توجه به آنچه گذشت می‏توان گفت: خاتم اوصیا نیز چون خاتم پیامبران مظهر نرم‏خویی، دلسوزی، خیرخواهی، مهر، محبت، گذشت و خلق و خوی شایسته و سترگ بوده و رحمتی برای همه جهانیان است.

روایاتی كه به توصیف ویژگی‏های سیرت و صورت پیامبر اكرم پرداخته‏اند نیز فراوان‏اند، كه در اینجا به برخی از آنها اشاره می‏كنیم:

در روایتی كه از امام محمد باقر(علیه‌السلام) نقل شده ویژگی‏های ظاهری پیامبر خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) چنین توصیف شده است:

«رخسار پیامبر خدا سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و درشت و ابروانش به هم پیوسته، و كف دست و پایش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان كه گویی طلا بر انگشتانش ریخته باشد. استخوان دو شانه‏اش بزرگ بود، چون به كسی روی می‏كرد به خاطر مهربانی شدیدی كه داشت با همه بدن به جانب او توجه می‏نمود. یك رشته موی از گودی گلو تا نافش روییده بود، انگار كه میانه صفحه نقره خالص خطی كشیده شده باشد. گردن و شانه‏هایش مانند گلاب‏پاش سیمین بود. بینی كشیده‏ای داشت. هنگام راه رفتن محكم قدم برمی‏داشت كه گویا به سرازیری فرود می‏آید، باری، نه قبل و نه پس از پیغمبر خدا كسی مثل او دیده نشده است. (8)

دسته دوم، روایاتی كه خصال و سیمای امام مهدی(علیه‌السلام) را به تفصیل بیان كرده و ویژگی‏های آن حضرت را یك به یك برشمرده‏اند. برخی از روایاتی كه در این زمینه وارد شده به شرح زیر است:

از پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در توصیف آن حضرت روایت شده است كه:

«ألمَهدیُّ طاوُوسُ أَهْلِ الجَنَّةِ وَجُهُه كَالقَمَرِ الدُّرّی عَلَیهِ جَلابِیبُ النُّورِ؛ مهدی طاووس اهل بهشت است. چهره او مانند ماه درخشنده است. بر [بدن] او جامه‏هایی از نور است.

امام باقر(علیه‌السلام) از پدرش، از جدش روایت می‏كند كه امام علی(علیه‌السلام) روزی، در حالی كه بر بالای منبر بود، فرمود:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدی فی آخِرِالزَّمانِ أبْیَضُ اللَّون، مُشْرَبٌ بِالحُمْرَةِ، مَنْدَحُ [مَبْدحُ] البَطْنِ، عَریضُ الفَخْذَینِ، عَظیمُ مَشاشِ المَنْكَبَینِ، بَظَهِرهِ شامَتانِ؛ شامَةٌ عَلی لَونِ جِلْدِهِ و شامَةٌ عَلی شِبْهِ شامَةِ النَّبِّی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)...» (9)؛ از فرزندان من در آخرالزمان مردی ظهور می‏كند كه رنگ [صورتش] سفید متمایل به سرخی و سینه‏اش فراخ و شانه‏هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یكی به رنگ پوستش و دیگری مشابه خال پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله).

امام رضا(علیه‌السلام) نیز در بیان صفات و ویژگی‏های امام عصر(علیه‌السلام) می‏فرماید:

«إنَّ القائِمَ هُوَ الذَّی إذا خَرَجَ كانَ فی سِنِّ الشُّیوُخِ وَ مَنْظَرِ الشباب، قوِیّاً فی بَدَنِه حَتّی لَوْ مَدَّ یَدَهُ إلی أعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلی وَجْهِ الأرْضِ لَقَلَعَها و لَوْصاحَ بَیْنَ الجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُوُرها» (10)؛ قائم كسی است كه در سن پیرمردان و با چهره جوانان قیام كند و نیرومند باشد تا بدانجا كه اگر دستش را به بزرگ‏ترین درخت روی زمین دراز كند آن‏ را از جای بر كند و اگر بین كوه‏ها فریاد برآورد صخره‏های آن فروپاشد.

آن حضرت در روایت دیگری، در پاسخ اباصلت هروی كه از ایشان می‏پرسد: «نشانه‏های قائم شما به هنگام ظهور چیست؟» می‏فرماید:

نشانه مهدی این است كه بر كارگزاران [دولت خویش] سخت‏گیر، بسیار بخشنده و با مستمندان مهربان است.

«عَلامَتُهُ أنْ یَكُونَ شَیْخَ السِّنِّ، شابَّ المَنْظَرِ، حَتّی أنَّ النّاظِرَ إِلَیهِ لَیَحْسَبَهُ ابْنَ أرْبَعینَ سَنَةً أوْ دُونَها و إنَّ مِن عَلاماتِه أَنْ لایَهْرَمَ بِمُرُورِ الأَیّامِ وَ اللیَّالیَ حَتّی یَأتِیَهُ أجَلُهُ» (11)؛ نشانه‏اش این است كه در سن پیری است ولی منظرش جوان است به گونه‏ای كه بیننده می‏پندارد چهل ساله و یا كمتر از آن است و نشانه دیگرش آن است كه به گذشت شب و روز پیر نشود تا آن كه اَجَلش فرا رسد.

امام صادق(علیه‌السلام) نیز آن حضرت را این گونه توصیف می‏كند:

«لَیْسَ بالطَّویل الشّامِخِ وَلا بالقَصیرِ اللّازقِ بَلْ مَرْبُوعُ القامَةِ، مُدَوَّرُ الهامَّةِ، واسِعُ الصَّدْرِ، صَلتُ الجَبینِ، مَقْروُنُ الحاجِبَیْنِ، عَلی خَدِّهِ الأَیَمنِ خال "كأَنَّهُ فُتاتُ المِسْكِ عَلی رَضْراضَةِ العَنَبرِ"» (12)؛ میانه بالا، نه بسیار بلند قد و نه بسیار كوتاه قد، صورتی گرد، سینه‏ای فراخ، پیشانی سفید، ابروانی به هم پیوسته، خالی به گونه راستش، چون دانه مشك كه بر قطعه عنبر سائیده باشد.

ابراهیم بن مهزیار نیز كه به شرف ملاقات امام مهدی(علیه‌السلام) رسیده است، در بیان خصال آن امام می‏گوید:

او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونه‏ها و بینی كشیده و قامتی بلند و نیكو چون شاخه سرو و گویا پیشانی‏اش ستاره‏ای درخشان بود و بر گونه راستش خالی بود كه مانند مشك و عنبر بر صفحه‏ای نقره‏ای می‏درخشید و بر سرش گیسوانی پر پشت و سیاه و افشان بود كه روی گوشش را پوشانده بود و سیمایی داشت كه هیچ چشمی برازنده‏تر و زیباتر و با طمأنینه‏تر و با حیاتر از آن ندیده است. (13)
نشانه مهدی این است كه بر كارگزاران [دولت خویش] سخت‏گیر، بسیار بخشنده و با مستمندان مهربان است.
خصال روحی

در مورد سجایا و مكارم اخلاقی امام مهدی(علیه‌السلام) نیز روایات متعددی از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است كه در اینجا به برخی از آنها اشاره می‏كنیم:

- «ابن حماد» در كتاب خود از یكی از راویان اهل سنت در مورد ویژگی‏های امام مهدی(علیه‌السلام) چنین نقل می‏كند:

«عَلامَةُ المَهدِیّ أن یَكُوَن شَدیداً عَلَی العُمّالِ جواداً بِالمالِ رَحیماً بِالمَساكِین» (14)؛ نشانه مهدی این است كه بر كارگزاران [دولت خویش] سخت‏گیر، بسیار بخشنده و با مستمندان مهربان است.

- امام صادق(علیه‌السلام) نیز در پاسخ این پرسش كه امام زمان(علیه‌السلام) چگونه شناخته می‏شود، می‏فرماید:

«بالسَّكینةِ و الوَقارِ [...] وَ تَعرِفُهُ بِالحَلالِ و الحَرامِ وَ بِحاجةِ النّاسِ إلَیهِ و لایَحْتاجُ إلی أَحَدٍ» (15)؛ [امام را] با آرامش و وقار [...] و نیز با حلال و حرام و نیازمندی مردم به او، در صورتی كه او خود به هیچ كس نیاز ندارد [می‏توان شناخت].

- امام رضا(علیه‌السلام) در بیان ویژگی كلی امامان معصوم(علیهم ‌السلام)، سخنان ارزشمندی دارند، كه بر اساس آن می‏توان به توصیف امام مهدی(علیه‌السلام) نیز پرداخت، آن حضرت می‏فرماید:

«یَكونُ أَوْلی بِالنّاسِ من أَنْفُسِهِمْ، و أَشفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبائِهِمْ و أمَّهاتِهِمْ و یَكُونُ أشَدَّ النّاسِ تَواضُعاً للّهِ عزّوجلّ، و یَكوُنُ آخَذَ النّاسِ بِما یَأمرُ بِهِ و أَكَفَّ النّاسِ عَمّا یَنهی عَنُه» (16) ؛ او به مردم از خودشان سزاتر و از پدران و مادرانشان برای آنها دلسوزتر است. او از همه مردم در برابر خدا متواضع‏تر، و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می‏دهد، سخت‏كوش‏تر، و در دوری گزیدن از آنچه كه خود از آن نهی می‏كند، خوددارتر است.

امام زمان علیه السلام به مردم از خودشان سزاتر و از پدران و مادرانشان برای آنها دلسوزتر است. او از همه مردم در برابر خدا متواضع‏تر، و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می‏دهد، سخت‏كوش‏تر، و در دوری گزیدن از آنچه كه خود از آن نهی می‏كند، خوددارتر است.

- آن حضرت در ادامه می‏فرماید:

«دَلالَتُهُ فی خِصلَتَینِ: فِی العِلمِ وَ استِجابَةِ الدَّعْوَةِ و كُلِّ ما أَخْبَر بِهِ من الحَوادِثِ التَّی تَحْدُثُ قبل كَوْنِها، فَذلِكَ بَعهدٍ مَعهُودٍ إِلَیهِ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلّی الله علیه و آله تَوارَثَهُ عَنْ آبائِهِ عَنهُ عَلیهِ‏السَّلامُ» (17)؛ او با دو نشانه شناخته می‏شود: دانش [بی‏كران] و استجابت دعا و این كه او از همه رویدادهایی كه واقع می‏شوند، پیش از وقوعشان خبر می‏دهد. همه اینها به سبب پیمانی است كه از سوی پیامبر خدا با او بسته شده و وی آن‏ را به وسیله پدران خود از آن حضرت به ارث برده است.

توصیف سیمای ظاهری و خصال روحی حضرت بقیة الله الاعظم ـ ارواحنا له الفدا ـ را با بخشی از كتاب منتهی‏الآمال مرحوم شیخ عباس قمی به پایان می‏بریم.

این محدث بزرگ مفاد روایات مختلفی را كه در توصیف آن حضرت وارد شده، گرد آورده و در بیان اوصاف ایشان می‏نویسد:

همانا روایت شده كه آن حضرت شبیه‏ترین مردم است به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، در خَلق و خُلق، و شمایل او شمایل آن حضرت است. و آن چه جمع شده از روایات در شمایل آن حضرت، آن است كه آن جناب ابیض (سفید) است كه سرخی به او آمیخته و گندمگون است كه عارض شود آن را زردی از بیداری شب و پیشانی نازنینش فراخ و سفید و تابان است و ابروانش به هم پیوسته و بینی مباركش باریك و بلند كه در وسطش فی الجمله انحدابی (برآمدگی) دارد و نیكورو است و نور رخسارش چنان درخشان است كه مستولی شده بر سیاهی محاسن شریف و سر مباركش، گوشت روی نازنینش كم است. بر روی راستش خالی است كه پنداری ستاره‏ای است درخشان، «وَ علی رأسه فرق بین و فرتین كأنّه ألف بین واوین»؛ میان سرش فرقی گشوده شده مانند الفی كه میان دو واو نشسته باشد، میان دندان‌هایش فاصله است. چشمانش سیاه و سرمه گون و در سرش علامتی است، میان دو كتفش عریض است، و در شكم و ساق مانند جدش امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، است.
او به مردم از خودشان سزاتر و از پدران و مادرانشان برای آنها دلسوزتر است. او از همه مردم در برابر خدا متواضع‏تر، و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می‏دهد، سخت‏كوش‏تر، و در دوری گزیدن از آنچه كه خود از آن نهی می‏كند، خوددارتر است.

و وارد شده: «اَلمَهدیّ طاوُوسُ أَهلِ الجَنَّةِ وَجهُهُ كَالقَمَرِ الدُّرّی عَلَیهِ جَلابِیبُ النُّورِ»؛ یعنی حضرت مهدی(علیه‌السلام)، طاووس اهل بهشت است. چهره‏اش مانند ماه درخشنده است. بر بدن مباركش جامه‏هایی است از نور. «عَلَیهِ جُیوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعاعِ ضِیأ القُدسِ»؛ بر آن جناب جامه‏های قدسیه و خلعت‌های نورانی است كه متلاشی به شعاع انوار فیض و فضل حضرت احدیت است. و در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی است كه شبنم بر آن نشسته و شدت سرخی‏اش را هوا شكسته و قدش چون شاخه‏بان درخت بیدمشك یا ساقه ریحان [است].

«لَیسَ بِالطَّویلِ الشّامِخَ وَ لا بِالقَصیرِ اللّازِقِ»؛ نه دراز بی‏اندازه و نه كوتاه بر زمین چسبیده. «بَل مَربُوعُ القامَةِ مُدوِر الهامَة»؛ قامتش معتدل و سر مباركش مدور [است]، «عَلی خَدِّهِ الأَیمَنِ خالٌ كأَنَّهُ فَتاةُ مِسكٍ عَلی رَضراضَهِ عَنبَرٍ»؛ بر روی گونه راستش خالی است كه پنداری ریزه مشكی است كه بر زمین عنبرین ریخته [است]. «لَهُ سِمَتُ مارَأتِ العُیُون أَقصَدَ مِنهُ»؛ هیئت نیك و خوشی دارد كه هیچ چشمی هیئتی به آن اعتدال و تناسب ندیده [است] صلّی اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین. (18)

با امید به آن ‌كه خداوند متعال از سر لطف و رحمت بی‏انتهای خود، دیدار شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را نصیب ما بندگان بی‏مقدار خویش نیز فرماید و همه ما را از عطر حضور آن یگانه دوران بهره‏مند سازد.



پی‏نوشت‌ها:

1. موسوی اصفهانی، سیدمحمدتقی، مكیال المكارم فی فوائد الدعا للقائم(علیه‌السلام)، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، ج 1، ص 132.

2. الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، كمال الدین و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، ج 1، باب 25، ص 534 - 535، ح 1

3. همان، ج 2، باب 38، ص 118، ح 7.

4. سوره آل عمران (3)، آیه 159.

5. سوره توبه (9)، آیه 128.

6. سوره انبیا (21)، آیه 107.

7. سوره قلم (68)، آیه 4.

8. كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، ج1، ص 443.

9. صدوق، محمدبن علی بن الحسین، همان، ج2، باب 57، ص 560، ح 18.

10. همان، ج 2، باب 35، ص 69، ح 8.

11. همان، باب 57، ص 558، ح 12.

12. الیزدی الحائری، علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج 1، ص 475.

13. الصدوق، همان، ج 2، باب 43، ص 180 - 181، همچنین ر.ك: همان، ص 212 تا 213، حكایت تشرف علی بن ابراهیم مهزیار.

14. مؤسسة المعارف الاسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی(علیه‌السلام)، ج1، ص 242، ح 152.

15. النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، باب 13، ص 242، ح 40.

16. الیزدی الحائری، علی، همان، ص 24.

17. همان.

18. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 2، ص 762.



منبع:

ماهنامه موعود، ش 55 ، ابراهیم شفیعی سروستانی .

www.tebyan.ir

بقیه الله انسان کامل

امام خمینی(ره) در مورد وجود مقدس آقا امام زمان (عج) كه انسان كامل هستند می‌فرماید:

می‏گویند: «والعصر انْ الانسانَ لفی خُسر .» "عصر"، انسان کامل است، امام زمان علیه السلام است؛ یعنی عصاره‏ همه‏ موجودات. قسم به عصاره‏ همه‏ موجودات؛ یعنی قسم به انسان کامل. (1)

"عصر"، هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی علیه السلام باشد یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی علیهم السلام و در عصر ما حضرت مهدی علیه السلام است. قسم به عصاره‏ موجودات عصر، فشرده‏ موجودات، آن ‏که فشرده‏ همه‏ عوالم است. یک نسخه است، نسخه‏ تمام عالم. همه‏ عالم در این موجود، در این انسان کامل عصاره شده است و خدا به این عصاره قسم می‏خورد. (2)

حضرت مهدی علیه السلام، ابعاد مختلفه دارد که آن ‏چه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست. (3)

ماه شعبان، شب نیمه‏ شعبان دارد که تالی لیلة القدر است. ماه رمضان، مبارک است، برای این که لیلة القدر دارد. و ماه شعبان، مبارک است‏ برای این که نیمه‏ شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است، برای این که نزول وحی در او شده است ‏یا به عبارت دیگر؛ معنویت رسول خدا، (صلی الله علیه و آله) وحی را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است‏ برای این که ماه ادامه‏ همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان، جلوه‏ لیلة القدر است که تمام حقایق و معانی در او جمع است. و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامه‏ همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ولایت کلی الهی، بالاصالة تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه، به تبع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) همان معانی را ادامه می‏دهد ... .

همان طوری که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی علیه السلام نیز، همان طور حاکم بر جمیع موجودات است . آن، خاتم رسل است و این، خاتم ولایت. آن، خاتم ولایت کلی بالاصالة است و این، خاتم ولایت کلی به تبعیت است . (4)



پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه‏ نور ، ج 7، ص 225 .

2- همان، ج 12، صص 170- 171 .

3- همان، ج 20، ص 83 .

4- همان، ج 20، ص 249 .

www.tebyan.ir

شمایل مهدی عج الله

پیامبر صل الله علیه و اله فرمود:
«مهدی از ما خاندان است,بلند پیشانی و برآمده بینی است(وسط بینی اش برآمدگی دارد)»
و نقل شده,روزی حضرت علی علیه السِِّلام به امام حسین علی علیه اسّلام نگاه کرد و فرمود:
«این پسرم اقاست چنان که رسول خدا او را اقا خواند,و به زودی خداونددر صُلب او مردی ظاهر سازد که همنام پیامبر شماست و در صورت و سیرت شبیه پیامبر است وقتی که مردم در غفلت به سر میبرند و حق زیر پا قرار گرفته و مرده شده و  ظلم و جور آشکار گشته,خروج مینماید سوگند به خدا اگر خروج و قیام نکند گردنش را میزنند اهل آسمان و ساکنان آن از خروجش شاد و میشوند بلند پیشانی و برآمده بینی سطبر شکم-لاغر ران-در ران راستش خالی است گشاده دندان میباشد-زمین را پر از عدل و داد کند همچنان که پر از ظلم و جور شده»
*از خصایص امام مهدی عج الله اینکه:حکومتش را سراسر جهان را میگیرد در این مورد مفسّر معروف اهل تسنّن قرطبی روایت میکند که جمیع کسانی که جهانگیر شدند چهار نفرند که دو نفرشان کافر بودند:نمرود و بخت النصر و دو نفرشان مؤمن بودند:ذوالقرنین و سلیمان بن داود علیه السلام.وبه زودی از امت اسلام پنجمین نفر حاکم سراسر زمین میشود و او مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف است.
جابر جعفی گوید:از امام باقر علیه السلام شنیدم می فرمود:
«روزی عمر بن خطاب از امیر المومنین علی علیه السلام در مورد حضرت مهدی عج الله توضیح خواست .حضرت فرمود:اما نامش حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و اله با من عهد کرده که نامش را نبرم تا خداوند او را مبعوث کند،اما سیمایش ، او جوانی میانه قامت (نه بلند قد و نه کوتاه قد)و خوش صورت است،مویش زیباست و از سرش به شانه اش ریخته،نور صورتش سیاهی موی سر و صورتش را تحت الشعاع قرار داده است»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«مهدی عج الله خروج نمیکند مگر در سال های طاق 9-7-5-3- 1»

هدایای حضرت

وجود امام زمان(عج)، هر چند غايب‏اند، دو گونه فايده‏ تکويني و تشريعي دارد. فائده‏ تشريعي وجود آن حضرت، بر سه گونه است. مهم‏ترين آن هدايت‏ خلق است و مشهورترين لقب آن حضرت، يعني «مهدي‏»، بر آن دلالت مي‏کند اين هدايت‏ها به سه دوره تقسيم شده است: 1- از ولادت تا پايان غيبت صغرا 2- دوران غيبت کبرا 3- هدايت‏هاي پس از ظهور .

اين مقاله، به پنج نمونه از هدايت‏هاي دوره‏ نخست پرداخته است .

سليمان اعمش مي‏گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: «چگونه مردم از حجت غايب بهره مي‏برند؟» فرمود: «همانگونه که از آفتاب زير ابر بهره مي‏برند.» (1)

در اين روايت، امام غايب، به آفتاب زير ابر تشبيه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زير ابر . پس در اين تشبيه، دو وجه شباهت وجود دارد: يکي، اصل بهره‌برداري مردم از نور و گرما و اشعه‏ مفيد خورشيد است که در روزهاي ابري بر زمين مي‏تابد و ديگري کمتر بودن مقدار آن بهره نسبت ‏به روزهاي آفتابي است.

همانگونه که در روزهاي آفتابي، بهره‏ مردم از آفتاب، بيشتر است، در عصر ظهور، بهره آنان از برکات وجود امام معصوم، بيشتر‏ خواهد بود .

البته، برکات و فوائدي که از حجت غائب، امام مهدي، روحي فداه، به جهان خلقت و مردم مي‏رسد، بحث مهمي است، ولي ما، در مقام استقصاي اين بحث نبوده و تنها براي روشن شدن موضوع مقاله، به بررسي آن مي‏پردازيم اينک، با نگاهي به دلايل عقلي و نقلي، اين فوائد را بر دو گونه مي‏يابيم: (2)
1- فوايد تکويني

امام زمان عليه السلام، به عنوان يکي از چهارده معصوم، علت غايي آفرينش انسان و جهان است؛ زيرا، همانگونه که مخلوقات، در پيدايش خود، نيازمند علت غايي هستند، در تداوم خلقت نيز به آن محتاج‏اند؛ يعني، لطف و عنايت‏ خداوند متعال، به خاطر وجود يکي از آن حضرات بر روي زمين است. در زيارت جامعه آمده است:

«بکم فتح الله و بکم يختم و بکم ينزل الغيث و بکم يمسک السماء ان تقع علي الارض ... .»

ذكر اين فوائد، خارج از هدف اين مقاله است .
2- فوايد تشريعي

ما، در اين مقاله، به سه گونه‏ فوايد اشاره مي‏کنيم:

الف) احکام ولايي؛ آن حضرت، گاهي به واسطه‏ افرادي خاص، در مسائل مهم، حکم نهايي را بيان فرموده و گاه بي واسطه، حکم و اختلافي را برطرف کرده است. اين گونه احکام، مخصوصا، در عصر غيبت صغرا، نمونه‏هاي زيادي دارد .

ب) دعا يا استغفار آن حضرت براي مؤمنان و صالحان و مستضعفان و يا لعنت ايشان بر کافران و ظالمان؛ به اين فايده، در روايات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان عليه السلام‏» تصريح شده است. نيز دعاهايي که آن حضرت در شب قدر و عرضه‏ مقدرات سالانه بر ايشان، براي افراد شايسته مي‏کند، از اين دسته است .

ج) هدايت‏هاي عمومي و خصوصي آن حضرت به ره‌جويان و حق‌طلبان در عصر غيبت صغرا و کبرا؛ هدايت عمومي و جهاني‌شان، پس از ظهور، مهم‏ترين فايده‏ وجودي آن حضرت است، به همين جهت، مشهورترين لقب آن حضرت - که در روايات متواتر آمده - «مهدي‏» است . هر چند همه‏ امامان ما، «مهدي‏» هستند، همان طور که همه‏ آنان، سجاد و باقر و صادق و کاظم و رضا و تقي و نقي هستند، ولي اين صفت، به صورت ويژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .
امام زمان عليه السلام

در اين که لقب مذکور، به معناي اسم مفعول است ‏يا به معناي فاعلي، دو نظر وجود دارد. روايت جابر از امام محمد باقر عليه السلام نظر نخست را تاييد مي‏کند؛ زيرا، در آن آمده است:

«انما سمي المهدي لانه يهدي الي امر خفي ... .» (3)

از اين روايت استفاده مي‏شود که «مهدي‏» به معناي اسم مفعول است، ولي گاهي اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معناي اسم فاعل مي‏آيد، مانند «محصن‏» به معناي «شخصي عفيف و خويشتن‌دار.» در اين جا نيز «مهدي‏» به معناي «هادي‏» است. البته کسي که از هر جهت هدايت ‏شده باشد؛ هادي همه جانبه نيز خواهد بود . حکمت اختصاص اين لقب به امام زمان عليه السلام آن است که علاوه بر علوم و انواري که خداوند به همه‏ ائمه عليهم السلام عنايت فرموده، الطاف و هدايت‏هاي ويژه‏اي به آن حضرت دارد که پس از ظهور، مردم جهان را با همه‏ تنوع فکري و تفاوت نژادي و فرهنگي، به زير فرمان خداي متعال رهبري مي‏کند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد. از اين رو، طبري، در دلائل الامامة، از انس ابن مالک نقل مي‏کند که:

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نزد ما آمد. وقتي علي عليه السلام را ديد، دست ‏بر دوش او گذاشت و فرمود: «اي علي! اگر از دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولاني کند که مردي از نسل تو به حکومت ‏برسد که به او «مهدي‏» گفته مي‏شود. او، به سوي خداي عزوجل هدايت مي‏کند، و عرب به واسطه‏ او، هدايت مي‏شود، چنان که تو - يا علي! - کافران و مشرکان را از گمراهي نجات دادي و هدايت کردي ... (4)

از اين روايت استفاده مي‏شود که اين لقب، به معناي اسم فاعل است، ولي بهتر آن است که بگوييم، اين لقب شريف، به هر دو معناي اسم فاعلي و اسم مفعولي، در حق آن جناب آمده است .

آري، او، هدايت ‏يافته‏ کامل و هدايت کننده‏ تمام عيار بشر از جانب پروردگار جهان است .

قبل از بيان مصاديق اين هدايت‏ها، لازم است ‏به دو نکته اشاره کنيم:

1- در عصر غيبت کبرا، مردم، موظف‏اند براي تشخيص وظايف شرعي، يا خود به کتاب و سنت مراجعه کنند و يا از مجتهدان متخصص تقليد کنند، و هيچ نظر و حکمي، با ادعاي صدور آن از امام غايب اعتباري ندارد. اين قاعده‏ مسلم، به مقدار زيادي، مانع فرصت‏طلبي شيادان و توطئه‏ دشمنان و هرج و مرج فرهنگي شده است .

2- متاسفانه، در طول تاريخ غيبت و مخصوصا اخيرا، اشخاصي از عواطف پاک مؤمنان نسبت ‏به حضرت، سوء استفاده کرده‏اند و براي موجه نشان دادن خود و بازار گرمي، داستان‏هاي دروغين و گاهي مبتذل، از ملاقات خود يا ديگران با حضرت نقل مي‏کنند که باعث وهن مذهب و سستي اعتقاد مردم مي‏شود .

در اين مقاله، به احاديث ‏يا داستان‏هايي که آن حضرت، فرد يا گروهي را هدايت فرموده‏اند، و مدرک معتبري دارد، (5) بسنده شده و از نقل مطالب سست و موهون، خودداري مي‏کنيم .
امام زمان عليه السلام

اين هدايت‏ها، در سه مرحله است:

1- از ولادت تا پايان غيبت صغرا ؛ 2- عصر غيبت کبرا؛ 3- عصر ظهور .

اين دسته بندي، از آن جهت است که تولد و زندگي آن حضرت تا شهادت پدر بزرگوارشان، مانند دوران غيبت، مخفي و در هاله‏اي از کتمان و تقيه بود. به اين جهت، احاديث دوران ولادت و کودکي حضرت، در اين بخش از گفتار مي‏آيد .

1- شيخ طوسي، نقل مي‏کند که گروهي از شيعيان مفوضه (افراطي) و مقصره (تفريطي)، شخصي به نام «کامل بن ابراهيم مدني‏» را به سوي امام حسن عسکري عليه السلام فرستادند . کامل مي‏گويد:

با خود گفتم: از امام بپرسم که «آيا صحيح است که داخل بهشت نمي‏شود مگر کسي که مانند من عقيده و معرفت داشته باشد (شيعه دوازده امامي باشد).»

هنگامي که بر حضرت وارد شدم ... و سلام کردم در مقابل دري نشستم که در مقابل آن، پرده‏اي آويخته بود. بادي وزيده و پرده را کنار زد. ناگهان چشمم‏ به نوجواني مانند پاره‏ ماه افتاد که حدود چهار سال سن داشت. او، مرا صدا کرد و گفت: «کامل بن ابراهيم!»

بر خود لرزيدم و بي اختيار عرض کردم: «لبيک اي آقاي من!» فرمود: «به نزد ولي خداوند و به در خانه‏ حجت‏ خدا آمده‏اي تا بپرسي آيا علاوه بر آنان که مانند شما معرفت و عقيده داشته باشند کسان ديگري هم وارد بهشت مي‏شوند؟» گفتم: «آري! به خدا قسم، همين سؤال را داشتم.» حضرت فرمود: «در آن صورت، تعداد بهشتيان، بسيار کم خواهد بود! به خدا قسم! علاوه بر آنان، گروه ديگري نيز وارد بهشت ‏خواهند شد که به آنان «حقيه‏» (6) گفته مي‏شود.» پرسيدم: «آنان چه کساني هستند؟» فرمود: «گروهي که «علي‏» را دوست دارند و به خاطر محبت ‏به «علي‏ ، قسم مي‏خورند، اما حق و فضيلت او را نمي‏دانند.»

سپس مدتي ساکت‏ شد، آنگاه فرمود: «نيز آمده‏اي تا از عقيده‏ مفوضه بپرسي؟» فرمود: «آنان، دروغ مي‏گويند، بلکه دل‏هاي ما، ظرف خواست ‏خداوند است. هنگامي که او بخواهد، ما مي‏خواهيم . خداوند، در قرآن مي‏فرمايد: «و ما تشاءون الا ان يشاء الله.‏» (7)

سپس پرده به حالت پيشين برگشت و ديگر من نتوانستم آن را بگشايم. در اين حال، امام حسن عسکري عليه السلام به من فرمود: «ديگر چرا اين جا نشسته‏اي، در حالي که حجت‏ خداوند و جانشين من، به پرسش‏هايت پاسخ داد؟» (8)

منزل امام، زير نظر مراقبان خليفه و جاسوسان بود و نشستن بيش از آن مصلحت نبود .

در اين حديث ‏شريف، امام مهدي عليه السلام در دامن پدر، در حالي که کودکي چهارساله بود و هنوز به مقام امامت نرسيده بودند و زندگي مخفي داشتند و جز در مقابل بعضي از خواص شيعه ظاهر نمي‏شدند، به دو مسئله‏ مهم پاسخ مي‏دهند. طبق اين روايت، امام فرمودند که دايره‏ رحمت‏ خداوند را تنگ نگيريد. هر چند بهشت، در اصل، براي شيعيان است، ولي گروهي از غير شيعيان که مغرض نيستند و حضرت علي عليه السلام را دوست دارند، به بهشت وارد خواهند شد .

نيز حضرت تفويض را باطل دانستند. در تفسير آن، دو احتمال است: يکي اين که خداوند، پس از خلقت انسان، او را به حال خود واگذار کرده و هيچ تصرفي در افعال اختياري و طاعت و معصيت و سعادت و شقاوت او ندارد. در مقابل اينان، جبريه هستند که اختيار را از انسان نفي مي‏کنند. به نظر اهل بيت عليهم السلام هر دو نظر (جبر و تفويض) باطل است، و از اين رو، امام زمان عليه السلام مفوضه را تکذيب کردند و فرمودند: «دل‏هاي ما، ظرف خواست ‏خداوند است و در محدوده‏ مشيت و اراده‏ او، انسان مي‏تواند فعل يا ترک را اختيار کند.»

احتمال ديگر، تفويض ربوبيت جهان به ائمه عليهم السلام است. شيعيان غالي، معتقد بودند که ائمه عليهم السلام، پروردگار جهان هستند و آنان‏اند که بر مردم روزي مي‏دهند و زنده مي‏کنند و مي‏ميرانند و امام زمان عليه السلام اين عقيده را نفي کرده، مي‏فرمايد: «دل‏هاي ما ائمه، ظرف خواست ‏خداوند است و خواست ما، محدود و مقيد به خواست او است و ما، مطيع او هستيم.»

احتمال دوم، از آن جهت که مفوضه، در مقابل مقصره، (کساني که مقام امام را از آن چه هست، پايين‏تر مي‏دانند) قرار گرفته، صحيح‏تر است .

2- مرحوم صدوق، از شخصي به نام ابومحمد حسن بن علي بن وجناء نصيبي نقل مي‏کند که:

در مسجد الحرام، در زير ناودان طلا، در حال سجده بودم. پس از نماز عشاء، در چهارمين روز پنجاه و چهارمين حج‏ام، در حال آه و زاري بودم که شخصي مرا حرکت داد و گفت: «اي حسن بن وجنا نصيبي!» من، برخاستم. ديدم، کنيزک زردرنگ و لاغر اندامي، در حدود چهل سال يا بيش‏تر، پيشاپيش من راه افتاد. من، چيزي از او نپرسيدم تا آن که مرا به خانه‏ حضرت خديجه، صلوات الله عليها، آورد که در آن اتاقي بود که در وسط آن ديوار بود و پله‏اي از چوب ساج داشت. کنيزک، بالا رفت. آنگاه صدايي برخاست و فرمود: «بيا بالا!» من، بالا رفتم و مقابل در ايستادم.» پس حضرت صاحب الزمان عليه‌السلام به من فرمود: «آيا فکر مي‏کني، احوال تو بر من مخفي است؟ به خدا قسم، هيچگاه حج نيامدي، مگر آن که من همراه تو بودم.» سپس يکايک اوقاتي که حج ‏به جا آورده بودم يا به کار ديگر مشغول بودم، برايم‏ برشمرد .

من از وحشت و تعجب، بي هوش شدم و افتادم. آنگاه، دستي را بر روي شانه‏ خود احساس کردم. برخاستم. به من فرمود: «اي حسن! در خانه‏ جعفر بن محمد [ ظاهرا، خانه امام صادق عليه السلام در مدينه] بمان و در فکر غذا و آب و لباس مباش ... .»
امام زمان عليه السلام

سپس به من دفتري داد که در آن، دعاي فرج و صلواتي بر آن جناب نوشته بود. فرمود: «اين دعا را بخوان و اين گونه نماز بخوان و اين مطالب را جز به حقجويان از دوستان ما نده. خداوند عزوجل، تو را موفق بدارد!»

پرسيدم: «اي مولاي من! آيا ديگر پس از اين تو را نمي‏بينم؟» فرمود: «هرگاه خداوند بخواهد.»

حسن بن وجناء مي‏گويد: از حج ‏برگشتم و در خانه‏ جعفر بن محمد عليه السلام ماندگار شدم و جز براي سه کار، بيرون نمي‏آمدم: براي تجديد وضو و خوابيدن و غذا خوردن.»

پس هنگام غذا، وارد خانه‏ام مي‏شدم، ظرف چهارگوشه‏اي پر از آب مي‏يافتم که گرده‏ ناني بر بالاي آن بود و هر غذايي که در طول روز، دوست داشتم، در آن جا وجود داشت. از آن مي‏خوردم و همان، مرا کفايت مي‏کرد. لباس تابستاني، در فصل تابستان، و لباس زمستاني، در فصل زمستان، برايم مي‏آمد . و هرگاه(خانواده‏ام) برايم آب مي‏آوردند، با آن، خانه را آب‌پاشي کرده و کوزه را خالي مي‏کردم (زيرا، آب داشتم) يا هنگامي که غذا مي‏آوردند، چون نيازي به آن نداشتم، آن را شبانه، صدقه مي‏دادم تا راز کار مرا، همراهانم ندانند.» (9)

از اين واقعه استفاده مي‏شود که امام (عليه السلام) از حال شيعيان خود، کاملا، خبر دارد، بلکه مي‏فرمايد: «من، در تمام سفرهاي حج، همراه تو بودم.» حضرت، با نشان دادن معجزه‏اي در خانه‏ امام جعفر صادق عليه السلام - که ظاهرا در آن زمان، به صورت معبدي در آمده بود - صدق و صحت احساس و دريافت راوي (حسن بن وجناء) را تاييد کرد و دعاي فرج و صلوات مخصوص را به او تعليم داد.

3- مرحوم صدوق، از ابوعبدالله بلخي نقل مي‏کند که:

امام زمان عليه السلام بر جعفر کذاب، هنگامي که به ناحق، ادعاي ميراث امام حسن عسکري عليه‌السلام کرد، از مکان مجهولي ظاهر شد و فرمود: «اي جعفر! چرا مي‏خواهي حق مرا ببري؟!» جعفر متحير و مبهوت ماند. آنگاه حضرت غايب شد. جعفر، پس از آن، هر چه در ميان مردم گشت، آن حضرت را نيافت تا آن که مادر امام حسن عسکري عليه السلام معروف به جده از دنيا رفت. او وصيت کرد، در همان خانه‏ امام حسن عليه السلام دفن شود. جعفر، مانع شد و گفت: «نبايد در اين خانه دفن شود.» اين جا نيز حضرت بر او ظاهر شد و فرمود: «اي جعفر! آيا اين خانه‏ تو است؟» سپس حضرت غايب گشت و ديگر ديده نشد. (10)

مي‏دانيم با وجود فرزند(طبقه‏ اول)، ارث، به برادر (طبقه‏ دوم) نمي‏رسد. جعفر، مدعي بود از آن جا که امام حسن عسکري عليه السلام فرزند ندارد، او، وارث امام (عليه السلام) است و اجازه نمي‏دهد کسي در خانه‏ امام دفن شود. حضرت، با ظهور خود، ادعاي او را باطل ساخت .

4- مرحوم صدوق، بدون واسطه، از ابوالاديان نقل مي‏کند که:

من، خدمتگزار امام حسن عسکري (عليه السلام) بودم و نامه‏هاي حضرت را به شهرهاي اطراف مي‏بردم. در بيماري وفات آن حضرت، بر وي وارد شدم. نامه‏هايي نوشتند و به من دادند و فرمودند: «آن‏ها را به مدائن ببر . چهارده روز، غيبت تو طول خواهد کشيد. روز پانزدهم، وقتي وارد سامرا شدي، صداي ناله‏ عزا را از خانه من خواهي شنيد و بدن مرا براي غسل دادن بر روي مغسل مي‏بيني.»

ابوالاديان مي‏گويد: پرسيدم: «اي آقاي من! در آن صورت، پس از شما، چه کسي امام خواهد بود؟» فرمود: «کسي که جواب نامه‏ها را از تو بخواهد، او، جانشين من خواهد بود.» عرض کردم: «علامت ديگري بيفزاييد!» فرمود: «کسي که بر من نماز بخواند، او، جانشين من است.» عرض کردم: «علامت ديگري بيفزاييد!» فرمود: «کسي که بگويد در کيسه‏ها چيست، او، جانشين من است.»

در اين جا، هيبت ‏حضرت، نگذاشت‏ بپرسم: «منظور از کيسه‏ها چيست؟»

ابوالاديان مي‏گويد: «نامه‏ها را به مدائن بردم و جواب‌هايش را گرفتم. همانگونه که امام فرموده بود، روز پانزدهم، به سامرا برگشتم و ديدم از خانه‏ امام عليه السلام صداي ناله و شيون بلند است و بدن آن حضرت، بر روي مغتسل قرار دارد و «جعفر بن علي برادرش‏»، (فرزند امام علي النقي عليه السلام) در کنار در منزل نشسته و شيعيان، دسته دسته، بر وفات برادرش، به او تسليت مي‏دهند و به جهت رسيدن او به مقام امامت، تبريک مي‏گويند.» با خود گفتم: «اگر اين شخص امام باشد، ديگر امامت ‏شيعه، باطل شده است؛ زيرا، من، سابقا، او را با کارهاي خلافي، چون شرب خمر و گوي بازي و طنبورنوازي مي‏شناختم. با اين حال، جلو رفتم و تسليت و تهنيت گفتم. او، از من، چيزي نخواست. در اين هنگام، عقيد (غلام حضرت) نزد جعفر آمد و گفت: "آقاي من! برادرتان کفن شده است. برخيز و بر وي نماز بخوان! " جعفر و شيعياني که اطرافش بودند، حرکت کردند، در حالي که پيشاپيش آنان، دو نفر از ماموران دولت ‏بني عباس، به نام سمان و حسن بن علي (معروف به سلمه از ياران معتصم عباسي) بودند .

هنگامي که به خانه‏ امام رسيديم، ديدم، امام (عليه السلام) کفن شده، روي تخت قرار گرفته است . جعفر، جلو رفت تا بر برادرش نماز بخواند. همين که خواست تکبير بگويد، کودکي گندمگون و پيچيده موي و گشاده دندان، بيرون آمد و عباي جعفر را کشيد و گفت: " اي عمو! عقب بيا که من، براي نماز بر پدرم، سزاوارترم." جعفر، عقب آمد، در حالي که رنگش پريده و زرد شده بود. کودک، جلو رفت و بر حضرت نماز خواند. آنگاه حضرت امام حسن عسکري عليه السلام را در کنار پدر بزگوارش دفن کردند.»
امام زمان عليه السلام

ابوالاديان مي‏گويد: همان کودک، به من فرمود: "اي بصري! جواب نامه‏هايي که به همراه داري، به من بده." من نيز پاسخ‏ها را به او دادم و با خود گفتم: "اين، دو نشانه از علائم امامت که امام حسن عسکري عليه السلام به من فرموده بود. فقط، نشانه‏ سوم باقي ماند."

آنگاه به سوي جعفر بن علي رفتم. ديدم، ناراحت است و آه مي‏کشد. يکي از شيعيان، به نام حاجز وشاء براي آن که حجت را بر او تمام کند، از وي پرسيد: «اين کودک چه کسي بود؟» جعفر گفت: «به خدا قسم! تا کنون او را نديده و نشناسم.»

ابوالاديان مي‏گويد: «در همين حال که نشسته بوديم، جماعتي از قم رسيدند و خواستند خدمت امام حسن عسکري عليه السلام برسند، وقتي از وفات حضرت آگاه شدند، پرسيدند: "به چه کسي تسليت ‏بگوييم؟" آنان را به جعفر بن علي معرفي کردند. آنان، خدمت جعفر رسيدند و به او سلام کردند و تسليت گفتند و افزودند: «همراه ما، نامه‏ها و اموالي است که بايد بگويي از چه کساني و چه قدر است تا بتوانيم آن را تحويل شما دهيم."

جعفر، ناراحت ‏شد و در حالي که لباسش را تکان مي‏داد، برخاست و گفت: "شما، از ما، علم غيب مي‏خواهيد."

پس از رفتن جعفر، در حالي که اين گروه متحير بودند، خادمي از درون خانه‏ امام بيرون آمده و نام يکايک صاحبان نامه‏ها و اموال را به ايشان گفت و افزود: "همراه شما، نامه‏هاي فلاني و فلاني و کيسه‏اي است که در آن هزار دينار سالم و ده دينار تقلبي وجود دارد." شيعيان قم نيز نامه‏ها و اموال را به آن خادم تحويل دادند و گفتند: "آن کس که تو را براي اين کار فرستاده، همان، امام است."

جعفر، پس از اين حادثه، نزد خليفه (معتمد عباسي) آمد و آن را نقل کرد. معتمد نيز ماموران خود را براي تفتيش، به خانه‏ امام (عليه السلام) فرستاد. آنان، صقيل کمال الدين (کنيز حضرت) را دستگير کردند و آن کودک را از وي درخواست کردند. کنيز، با زيرکي، ادعا کرد، حامله است تا مسئله‏ کودک را بپوشاند و دستگاه خلافت را، به انتظار تولد کودک بنشاند .

آنان نيز ساده لوحانه، کنيز را به قاضي ابي الشوارب سپردند، ولي مرگ عبيدالله بن خاقان (وزير مقتدر عباسي) آنان را غافلگير کرد و رشته‏ کارهايشان به هم ريخت. از طرفي، قيام بردگان زنگي، در بصره، چنان آنان را سرگرم ساخت که از آن کنيز غافل شدند و او توانست ‏به سلامت از نزد ايشان به منزل امام بازگردد.» (11)

در اين جريان، امام (عليه السلام) با حضور به جنازه‏ پدر و نماز خواندن بر او و درخواست جواب نامه‏ها از ابوالاديان و معرفي صاحبان نامه‏ها به اهل قم و مقدار موجودي کيسه‏ها، حجت ‏خداوند را معرفي و مدعي امامت را رسوا کرد. حضرت، با اين که در شرايط تقيه و استتار بودند، خداجويان و حق‌طلبان را هدايت فرمودند .



پي‏نوشت‏ها:

1- منتخب الاثر، ص 336 به نقل از ينابيع المودة. مضمون اين روايت، به روش‏ها و طرق مختلف، از ائمه‏ اطهار عليهم السلام رسيده است .

2- گاهي گفته مي‏شود: «يکي از فوائد وجود امام، وساطت در فيض است.» اگر منظور از آن، همان علت غايي يا وساطت در فيوضات معنوي و تشريعي باشد، مورد قبول است، ولي اگر وساطت در ربوبيت جهان و عليت فاعلي آن باشد، مورد قبول متکلمان شيعه نيست ‏يا مورد نقد و اشکال است . از اين جهت، ما، از ذکر اين عنوان، خودداري کرديم. البته توضيح کامل بحث علت غايي بودن حضرات معصومين عليهم السلام نياز به مجال واسع ديگري دارد .

3- بحارالانوار، ج 51، ص 29 از کتاب الغيبة سيد علي بن عبدالحميد. نظير اين روايت، در همان جلد، ص 29 و 30 نيز آمده است .

4- اين که خداوند به واسطه‏ حضرت مهدي عليه السلام عرب را هدايت مي‏کند، منافاتي با هدايت جهاني آن حضرت ندارد. شايد تاکيد بر هدايت عرب، از جهت‏ بلند پروازي و تعصب خاص اين نژاد است .

5- منظور از مدرک معتبر، اصطلاح فقهي آن، يعني حديث صحيح يا موثق نيست، بلکه مراد، آن است که حديث ‏يا داستان، در کتب معتبر اصلي شيعه، آمده باشد و سلسله سند متصل يا مرسل، به علماي معتبر شيعه و در نهايت ‏به معصوم عليه السلام منتهي شود .

6- مرحوم مجلسي، در بحارالانوار، ج 52، ص 50، مي‏گويد: «مراد از حقيه، مستضعفان از اهل سنت، ضعفاي شيعه يا هر دو گروه‏اند.»

7- دهر: 30 .

8- الغيبة، شيخ طوسي، ص 246 .

9- کمال الدين، ج 2، ص 443 .

10- کمال الدين، ج 2، ص 442 . اين داستان، از هدايت‏هاي تشريعي قسم نخست است .

11- کمال الدين، صدوق، ج 2، ص 475 .



منبع:

مجله انتظار، ش 5، ابوالقاسم تجري گلستاني .
www.tebyan.ir


مفهوم انتظار از نظر مقام معظم رهبری

در اين مقال به مفهوم انتظار، ابعاد و آثار عقيده به ظهور را از منظر مقام معظم رهبري، آية‌الله خامنه‌اي بررسي مي‌نماييم.

 
مفهوم

انتظار «فرج‏» ... يعني، انتظار حاکميت قرآن و اسلام. شما به آنچه فعلا جهان در آن قرار دارد، قانع نيستيد. حتي به همين پيشرفتي هم که با انقلاب اسلامي به دست آورديد، قانع نيستيد. مي‏خواهيد باز هم به حاکميت قرآن و اسلام، نزديک‏تر بشويد. اين انتظار «فرج‏» است. انتظار فرج، يعني، انتظار گشايش از کار انسانيت .

امروز کار انسانيت، در گره‏هاي سخت، پيچيده و گره خورده است .

...، امروز فرهنگ مادي، به زور به انسان‏ها تحميل شده است؛ اين يک گره است. امروز در سطح دنيا، تبعيض انسان‏ها را مي‏آزارد؛ اين گره بزرگي است.

امروز کار ذهنيت غلط مردم دنيا را به آن ‏جا رسانده است که فرياد عدالت‏خواه يک ملت انقلابي، در ميان عربده‏هاي مستانه قدرت گرايان و قدرتمندان گم مي‏شود؛ اين يک گره است.

امروز مستضعفان آفريقا و آمريکاي لاتين، ميليون‏ها انسان گرسنه آسيا و آسياي دور، ميليون‏ها انسان رنگين پوستي که از ستم تبعيض نژادي رنج مي‏برند؛ چشم اميدشان به يک فريادرس و نجات بخش است و قدرت‌هاي بزرگ نمي‏گذارند، نداي اين نجات‏بخش به گوش آنها برسد؛ اين يک گره است.

فرج؛ يعني، باز شدن اين گره‏ها. ديد را وسيع کنيم؛ به داخل خانه خودمان و زندگي معمولي خودمان محدود نشويم. در سطح دنيا «انسانيت‏» فرج مي‏طلبد؛ اما راه «فرج‏» را نمي‏داند. شما ملت انقلابي مسلمان، بايد با حرکت منظم خود در تداوم انقلاب اسلامي، به فرج جهاني انسانيت نزديک بشويد و شما بايد به سوي ظهور مهدي موعود(عج) و انقلاب نهايي اسلامي بشريت - که سطح عالم را خواهد گرفت و همه اين گره‏ها را باز خواهد کرد - قدم به قدم، خودتان نزديک بشويد و بشريت را نزديک کنيد. انتظار «فرج‏» اين است. (1)

«انتظار» ظهور امام زمان(عج)، به معناي انتظار براي پر شدن جهان از عدل و داد و عدالت ‏براي همه انسان‏ها [و] انتظار رفع ظلم از صحنه زندگي بشر و انتظار فرا رسيدن دنيايي برتر از لحاظ معنوي و مادي است. (2)

«انتظار» به معناي اشتياق انسان، براي دسترسي به وضعي برتر و بالاتر است و اين حالتي است که بشر هميشه بايد در خود حفظ کند و پيوسته در حال انتظار فرج الهي باشد.

گشايش ابواب رحمت و معرفت و سرازير شدن سرچشمه‏هاي معرفت ‏بر دل انسان، يکي از عمومي‏ترين نمونه‏هاي انتظار فرج است. (3)
قبل از ظهور مهدي موعود(عج)، در ميدان‏هاي مجاهدت، انسان‏هاي پاک امتحان مي‏شوند. در کوره‏هاي آزمايش وارد مي‏شوند و سربلند بيرون مي‏آيند و جهان به دوران آرماني و هدفي مهدي موعود - ارواحنا فداه - روز به روز نزديکتر مي‏شود. اين، آن اميد بزرگ است.

انتظار ظهور، اشتياق انسان‏هاي صالح براي گسترش عدالت است. (4)

انتظار؛ يعني، دل سرشار از اميد بودن نسبت ‏به پايان راه زندگي بشر؛ ممکن است کساني آن دوران را نبينند و نتوانند درک کنند (فاصله هست)؛ اما بلاشک آن دوران وجود دارد. (5)

 
ابعاد

انتظار فرج و اعتقاد به مهدويت علاوه بر ابعاد منطقي، فکري و استدلالي بسيار بارز - آن داراي جنبه‏هاي عاطفي، معنوي و ايماني عميق و بسيار مهمي است و اميد ناشي از ايمان و اعتقاد به وجود منجي، همواره سرمايه عظيم حرکت‏هاي بزرگ در جوامع اسلامي و شيعي شده است. (6)

قانع نشدن به وضع موجود و تلاش فزاينده و مستمر در انجام اعمال نيک و خير، يک بعد از انتظار است.

اميد به آينده‏اي روشن - که در آن سراسر زندگي بشر را تفکر الهي فرا خواهد گرفت - بعد ديگر انتظار است. ملت منتظر ايران، با تکيه بر اميد به پيشرفت و موفقيت، دست‏ به اقدام، تلاش و انقلاب زد و پيروز شد؛ لذا مردم ما بايد روح «انتظار» را به تمام معنا در زندگي خود زنده کنند. (7)

 
آثار عقيده به ظهور

اين عقيده مبارک براي شيعه - آن وقتي که آن را درست فهميده باشد و با آن درست رفتار بکند - يک منبع فيض و يک منبع نور است .

علاوه بر اين که آحاد مردم مسلمان و معتقدان و شيعه، بايد در قلب و در عمل خود، سعي کنند که رابطه معنوي و فکري را با آن بزرگوار حفظ بکنند و خود را به صورتي تربيت کنند و بار بياورند که امام معصوم - که به اراده الهي و با علم الهي، محيط به همه حرکات ما است - از آنها راضي باشد؛ خود اين عقيده نيز آثار و خصوصياتي دارد که اين خصوصيات براي همه ملت‌ها و براي ملت مسلمان ما، حيات بخش است و عمده اين خصوصيات و آثار هم، عبارت است از «اميد به آينده.‏»

امروز هر فرد شيعه، مي‏داند که در يک آينده‏اي - آن آينده، ممکن است‏ خيلي نزديک باشد، ممکن است دوردست ‏باشد، به هر حال قطعي است - اين بساط ظلم و بي عدالتي و زورگويي، که امروز در دنيا هست، برچيده خواهد شد. مي‏داند که اين وضعي که مستکبران در دنيا به وجود آورده‏اند - که هر کسي حرف حقي بزند و راه حقي را دنبال کند، از طرف آنها مورد فشار قرار مي‏گيرد و اراده فاسد خودشان را بر ملت‏ها تحميل مي‏کنند - يک روزي از بين خواهد رفت و گردنکشان، طاغيان، ياغيان و قدرت‏هاي زورگوي عالم، ناگزير خواهند شد که در مقابل حق، تسليم بشوند يا از سر راه حرکت ‏حق، برداشته بشوند هر فرد مسلمان - به خصوص هر فرد شيعه - اين را مي‏داند و به آن يقين دارد.

اين خيلي اميدبخش است. اين موجب مي‏شود که هر انسان خيرخواه و مصلح و علاقه‏مند به صلاح، کار و تلاش و مجاهدت خود را در راه صلاح، با اميد به آينده انجام بدهد. ببينيد اين عقيده چقدر ارزشم‏ند، داراي تاثير و حياتبخش است. (8)

احساسات بسيار خوب است. عواطف پشتوانه بسياري از اعمال نيکوي انسان‏ها است. ايمان و عقيده قلبي، به وجود اين منجي عظيم عالم، شفابخش بسياري از بيماري‏ها و دردهاي معنوي و روحي و اجتماعي است. (9)

مردم ما، ولي الله اعظم و جانشين خدا در زمين و بقيه اهل بيت پيامبر را، با نام و خصوصيات مي‏شناسند؛ از لحاظ عاطفي و فکري با او ارتباط برقرار مي‏کنند؛ به او مي‏گويند؛ به او شِکوه مي‏برند؛ از او مي‏خواهند و آن دوران آرماني (دوران حاکميت ارزش‏هاي والاي الهي بر زندگي بشر) را انتظار مي‏برند. اين انتظار داراي ارزش زيادي است. اين انتظار به معناي آن است که وجود ظلم و ستم در عالم، چشمه اميد را از دل‏هاي منتظران نمي‏زدايد و خاموش نمي‏کند. اگر اين نقطه اميد در زندگي جمعيتي نباشد، چاره‏اي ندارد جز اين‏ که به آينده بشريت، بدبين باشد. (10)

قبل از ظهور مهدي موعود(عج)، در ميدان‏هاي مجاهدت، انسان‏هاي پاک امتحان مي‏شوند. در کوره‏هاي آزمايش وارد مي‏شوند و سربلند بيرون مي‏آيند و جهان به دوران آرماني و هدفي مهدي موعود - ارواحنا فداه - روز به روز نزديکتر مي‏شود. اين، آن اميد بزرگ است. (11)

انتظار و اميد، به انسان جرات اقدام و حرکت و نيرو مي‏بخشد و شيعيان و پيروان آن حضرت، بايد کسب آمادگي معنوي، روحي و ايماني را جزو وظايف خود بدانند و سرمايه عظيم اميد، ايمان و نورانيت را در خود ايجاد کنند تا در حرکت جهاني امام زمان (عج)، در رديف نزديکان (خواص)، ياران و همکاران آن حضرت قرار گيرند. (12)

 

پي‌نوشت‌ها:

1- خطبه نماز جمعه 29/3/60.

2- کيهان 8/10/75.

3- همان.

4- کيهان هوايي 12/10/75.

5- سخنراني قم 30/11/70.

6- جهان اسلام 9/11/72.

7- کيهان 12/12/69.

8- جمهوري اسلامي 15/9/77.

9- جمهوري اسلامي 23/8/79.

10- سخنراني قم 30/11/70.

11- سخنراني قم 30/11/70.

12- جهان اسلام 9/11/72. 

نشانه های ظهور

يكى از باورهاى مشترك ميان همه اديان الهى، اعتقاد به ظهور منجى و رهاننده‏اى است كه مى‏آيد و جهان را مملو از نور و نيكى مى‏كند. ظهور اين منتظر نيز با وقايع و حوادثى خاص توام است كه در منابع اديان مختلف، كم و بيش مشابهت‌هايى ميان آنها ديده مى‏شود. اين مقاله نگاهى تطبيقى به برخى نشانه‏هاى ظهور در اسلام و مسيحيت دارد كه مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

 
نشانه‏هاى ظهور

رخدادهايى كه بر اساس پيش‏بينى معصومين(عليهم السلام) در آستانه ظهور موعود(عج) پديد خواهند آمد، نشانه‏هاى ظهورند و اگر چه زمان ظهور بر هيچ ‏كس روشن نيست اما، تحقق اين نشانه‏ها نويدبخش نزديكى ظهور است .

در روايات اسلامى نشانه‏هاى ظهور به دو دسته نشانه‏هاى حتمى و نشانه‏هاى غير حتمى تقسيم شده‏اند. علائم حتمى ظهور آنهايى هستند كه تحققشان بدون هيچ قيد و شرطى الزامى است؛ اما علائم غير حتمى، نشانه‏هايى هستند كه ممكن است تغيير يابند و يا به كلى حذف شوند .

در سخنان عيسى مسيح (عليه السلام) و نيز نوشته‏هاى رسولان او نشانه‏هايى از هر دو گونه ذكر شده است كه با آنچه در روايات ما آمده، هماهنگي‌هاى كلى دارد. برخى از اين نشانه‏ها عبارتند از:
علامه مجلسى، در باب نشانه‏هاى ظهور، روايتى را از امام صادق (عليه السلام) آورده كه در آن، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران غيبت، دامنگير جوامع اسلامى مى‏شود، پيشگويى شده است. از جمله: رشوه‏خوارى، قماربازى، شرابخوارى، زياد شدن زنا، لواط، قطع صله رحم، سنگدل شدن مردمان، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم، از ميان رفتن شرم، نپرداختن زكات و خمس، كم‏فروشى، بى‏اعتنايى به اوقات نماز، آراستن مساجد به زيورآلات، گزاردن حج‏ به انگيزه‏هاى مادى و براى غير خدا، رعايت نكردن احترام بزرگترها، پيروى از ثروتمندان، صرف كردن سرمايه‏هاى عظيم در فساد و ابتذال و بى‏دينى، چاپلوسى و تملق‏گويى و ...

 
1- صيحه آسمانى:

يكى از حوادثى كه در فاصله كمى از قيام مهدى منتظر (عج) رخ مى‏دهد، ندايى است كه از آسمان برخاسته و نام حضرت قائم را به گوش تمام جهانيان مى‏رساند. شيخ طوسى، نعمانى و شيخ صدوق در كتاب‌هاى خود روايات زيادى را در اين مورد نقل كرده‏اند كه در اينجا به يك مورد اشاره مى‏شود:

نعمانى به سند خود از امام محمد باقر (عليه السلام) چنين نقل مى‏كند: (1)

«آن نداى آسمانى بر نخواهد خاست مگر در ماه رمضان كه ماه خداست. آن ندا از جبرئيل است كه خطاب به مردم سر داده مى‏شود و نام قائم را در همه جا طنين‏انداز مى‏سازد تا آنجا كه همه ساكنان زمين از شرق تا به غرب آن ندا را خواهند شنيد. از وحشت ‏شنيدن آن ندا هر كس كه در خواب فرو رفته بيدار شده و هر كس برپا ايستاده ناچار به نشستن مى‏شود و هر كس بر زمين نشسته به ناگاه از جاى برمى‏خيزد. پس رحمت الهى بر كسى باد كه اين ندا را بشنود و به آن پاسخ گويد.»

در باور مسيحيان نيز از نشانه‏هاى آمدن منجى، ندايى است كه از آسمان برمى‏خيزد و ياران مسيح را گرد هم مى‏آورد:

و سرانجام نشانه آمدن من در آسمان ظاهر خواهد شد. آنگاه مردم دنيا مرا خواهند ديد كه در ميان ابرهاى آسمان، با قدرت و شكوهى خيره كننده مى‏آيم و من فرشتگان خود را با صداى بلند شيپور خواهم فرستاد تا برگزيدگان مرا از گوشه و كنار زمين و آسمان گرد آورند. (2)

 
2- آتشى از آسمان:

در بعضى از روايات اسلامى به آتش زرد و سرخ خامى اشاره شده كه از مقدمات ظهور حضرت مهدى (عج) است . از امام صادق (عليه السلام) روايت ‏شده كه فرمود:

وقتى آتش بزرگى از سوى مشرق مشاهده گرديد كه در بعضى شب‌ها بالا مى‏آيد، در آن هنگام گشايش كار مردم پديد مى‏آيد و اين آتش اندكى قبل از ظهور قائم خواهد بود. (3)

و از امام باقر (عليه السلام) روايت ‏شده كه فرمود:

وقتى از جانب مشرق آتشى بزرگ و سرخ خام مشاهده نموديد كه سه يا هفت روز بالا مى‏آيد . در آن هنگام به خواست‏ خدا منتظر فرج آل محمد (صلي الله عليه و آله) باشيد و خدا عزيز و حكيم است. (4)

در نسخه خطى ابن حماد از ابن معدان نقل شده است كه گفت: (5)

وقتى در ماه رمضان ستونى از آتش از جانب شرق در آسمان مشاهده نموديد تا مى‏توانيد مواد غذايى و خوراك تهيه نماييد كه آن سال قحطى خواهد بود.

در انجيل لوقا نيز از آتشى شبيه آنچه در روايات اسلامى آمده به عنوان نشانه‏اى از ظهور ياد شده است:

در آن زمان، دنيا مانند زمان لوط خواهد بود كه مردم غرق كارهاى روزانه‏شان بودند، مى‏خوردند و مى‏نوشيدند و خريد و فروش مى‏كردند، مى‏كاشتند و مى‏ساختند تا صبح روزى كه لوط از شهر سدوم بيرون آمد و آتش گوگرد از آسمان باريد و همه چيز را از بين برد. بلى به هنگام بازگشت من، اوضاع دنيا به همين صورت خواهد بود. (6)

 
3- خروج دجال:

اين نشانه، در كتاب‌هاى اهل سنت، از نشانه‏هاى برپايى قيامت دانسته شده است ولى در منابع روايى شيعه، از نشانه‏هاى ظهور به شمار مى‏رود. بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مى‏شود، دجال فردى است كه در آخرالزمان و پيش از قيام مهدى (عج) خروج مى‏كند و غير عادى است و با انجام كارهاى شگفت‏انگيز جمع زيادى از مردم را مى‏فريبد و سرانجام به دست عيسى مسيح (عليه‌السلام) در كنار دروازه «در» در منطقه شام به هلاكت مى‏رسد. (7)

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مى‏فرمايد:

قيامت ‏برپا نمى‏شود، تا وقتى كه مهدى (عليه السلام) از فرزندانم قيام كند و مهدى (عج) قيام نمى‏كند، تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كنند. (8)

يا مى‏فرمايد:

پيشاپيش برپايى قيامت، خروج دجال است و پيش از دجال، سى دروغگو، يا بيشتر خروج خواهند كرد. (9)

در كتاب مقدس نيز اطلاعات جامعى پيرامون دجال آمده است. البته واژه دجال (antichrist) تنها در مسايل يوحنا وارد شده اما ادعا شده است كه در مكاشفه يوحنا، وسايل پولس و با صراحت كمترى در اناجيل و كتاب دانيال نيز مترادف‌هاى اين واژه به كار رفته است. (10)

در مسايل يوحنا آمده است:

فرزندان عزيزم، پايان دنيا نزديك شده است. شما حتما درباره ظهور دجال كه دشمن مسيح است چيزهايى شنيده‏ايد . حتى الان نيز مخالفين مسيح همه جا ديده مى‏شوند. (11)

يوحنا نيز از چندين دجال سخن مى‏گويد ولى بين دجالان بسيار و يك دجال فرق مى‏گذارد:

دجال مى‏آيد. الحال هم دجالان بسيار ظاهر شده‏اند. (12)

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد:

براى مهدى ما، دو نشانه است كه از هنگامى كه خداوند آسمان‌ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در اول ماه رمضان و كسوف در نيمه همان ماه.
4- خسوف و كسوف:

يكي ديگر از نشانه‏هاى ظهور، كسوف در نيمه ماه رمضان و خسوف در آخر و يا اول همان ماه است كه در احاديث فراوانى از آنها نام برده شده است .

امام باقر (عليه السلام) مى‏فرمايد:

براى مهدى ما، دو نشانه است كه از هنگامى كه خداوند آسمان‌ها و زمين را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در اول ماه رمضان و كسوف در نيمه همان ماه. (13)

در منابع مسيحى نيز سخن از خورشيد گرفتگى و تيرگى ماه به عنوان نشانه‏هاى ظهور به ميان آمده است:

پس از اين مصيبت‌ها، خورشيد تيره و تار خواهد شد و ماه، ديگر نخواهد درخشيد، ستاره‏ها خواهند افتاد و آسمان دگرگون خواهد شد. آنگاه تمام مردم، مرا خواهند ديد كه در ابرها با قدرت و شكوه عظيم مى‏آيم. (14)

 
امام زمان عليه السلام

 
5- جنگ‌هاى خونين و قتل‌هاى فراوان:

روايت‌هاى اسلامى خبر از وقوع جنگ‌ها، فتنه‏ها و آشوب‌هاى گسترده و فراوان در آخرالزمان و در آستانه ظهور امام مهدى (عج) مى‏دهند، فتنه‏هايى كه پى‏درپى مى‏رسند و سرزمين‌هاى بسيارى را در برمى‏گيرند .

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از اين فتنه‏ها چنين ياد مى‏كنند:

فتنه‏اى به پا مى‏شود و به دنبال آن فتنه‏اى ديگر برمى‏خيزد. فتنه اولى در مقايسه با دومى همانند تازيانه خوردن است در مقايسه با ضربات لبه تيز شمشير! سپس فتنه‏اى پديد مى‏آيد كه همه محرمات در آن حلال شمرده شود، آنگاه خلافت‏ به بهترين مردم روى زمين مى‏رسد در حالى كه او در خانه‏اش نشسته باشد. (15)

و نيز در جايى ديگر فرمودند:

بعد از من چهار فتنه بر شما فرود آيد كه در اولى خون‌ها مباح مى‏شود، در دومى خون‌ها و ثروت‌ها مباح مى‏گردد، در سومى خون‌ها و ثروت‌ها و ناموسه‌ا مباح مى‏شود و در چهارمى آشوبى كور و كر جهان را مضطرب مى‏سازد. (16)

در منابع مسيحى نيز به وقوع جنگ‌ها و قتل‌هاى فراوان اشاره شده است:

از دور و نزديك خبر جنگ‌ها به گوشتان خواهد رسيد. اما پريشان نشويد، زيرا جنگ‌ها رخ خواهد داد؛ اما آخر دنيا در آن زمان نيست. (17)

قوم‌ها و ممالك جهان با يكديگر به ستيز برخواهند خاست. (18)

در نقاط دور و نزديك جنگ‌هاى بسيارى بروز خواهد كرد ولى اين علامت فرا رسيدن آخر زمان نيست . (19)
در روايات اسلامى نشانه‏هاى ظهور به دو دسته نشانه‏هاى حتمى و نشانه‏هاى غير حتمى تقسيم شده‏اند. علائم حتمى ظهور آنهايى هستند كه تحققشان بدون هيچ قيد و شرطى الزامى است؛ اما علائم غير حتمى، نشانه‏هايى هستند كه ممكن است تغيير يابند و يا به كلى حذف شوند .
6- زياد شدن گناهان و مفاسد اخلاقى:

علامه مجلسى، در باب نشانه‏هاى ظهور، روايتى را از امام صادق (عليه السلام) آورده كه در آن، بيش از يكصد نوع گناه و انحراف اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى و فرهنگى كه در دوران غيبت، دامنگير جوامع اسلامى مى‏شود، پيشگويى شده است. از جمله: رشوه‏خوارى، قماربازى، شرابخوارى، زياد شدن زنا، لواط، قطع صله رحم، سنگدل شدن مردمان، اهتمام مردم تنها به شهوت و شكم، از ميان رفتن شرم، نپرداختن زكات و خمس، كم‏فروشى، بى‏اعتنايى به اوقات نماز، آراستن مساجد به زيورآلات، گزاردن حج‏ به انگيزه‏هاى مادى و براى غير خدا، رعايت نكردن احترام بزرگترها، پيروى از ثروتمندان، صرف كردن سرمايه‏هاى عظيم در فساد و ابتذال و بى‏دينى، چاپلوسى و تملق‏گويى و ... (20)

در باور مسيحيان نيز به افزايش گناه و فساد به عنوان نشانه‏هاى ظهور و حوادث آخرالزمان اشاره شده است:

اين را نيز بايد بدانى كه در زمان‌هاى آخر، مسيحى بودن بسيار دشوار خواهد بود زيرا مردم خداپرست، پول‏دوست، مغرور و متكبر خواهند بود، و خدا را مسخره كرده، نسبت‏ به والدين نامطيع و ناسپاس خواهند شد و دست‏ به هر عمل زشتى خواهند زد. مردم سنگدل و بى‏رحم، تهمت‏زن و ناپرهيزكار، خشن و متنفر از خوبى خواهند بود و كسانى را كه مى‏خواهند زندگى پاكى داشته باشند به باد تمسخر خواهند گرفت. در آن زمان، خيانت در دوستى امرى عادى به نظر خواهد آمد، انسان‌ها خودراى، تندخو و مغرور خواهند بود و عيش و عشرت را بيشتر از خدا دوست‏ خواهند داشت. به ظاهر افرادى مومن، اما در باطن بى‏ايمان خواهند بود. فريب اينگونه اشخاص خوش ظاهر را نخور. (21)

بسيارى برخاسته، خود را نبى معرفى خواهند كرد و عده زيادى را گمراه خواهند نمود، گناه آنقدر گسترش پيدا خواهد كرد كه محبت ‏بسيارى سرد خواهد شد . (22)

 
كلام آخر:

با توجه به اين نشانه‏ها و نيز علائمى ديگر كه بى‏شك واقع خواهد شد و معصومين (عليهم السلام) به آنها اشاراتى فرموده‏اند، به نزديكى باور مسلمانان و مسيحيان پيرامون موضوع آخرالزمان پى مى‏بريم و اين امر مى‏تواند سرآغازى براى مطالعه‏اى دقيق‏تر در خصوص مهدويت‏ باشد . ان‏شاءالله

 

پى‏نوشت‌ها:

1- در انتظار موعود، ص‏103 .

2- متى، 24: 30 و 31 .

3- بحارالانوار، ج‏52، ص‏240 .

4- بحارالانوار، ج‏52، ص‏230 .

5 - عصر ظهور، ص‏297 .

6- لوقا، 17: 28 و 29 و 30 .

7- حوزه، ش‏71، ص‏262 .

8- ارشاد، ج‏2، ص‏371 .

9- بحارالانوار، ج‏52، ص‏300 .

10- موعود، ش‏31، دجال (آنتى كريست در كتاب مقدس) .

11- رساله اول يوحنا، 2: 18 .

12- رساله اول يوحنا، 2: 18 .

13- منتخب‏الاثر، ص‏444 .

14- مرقس، 13: 24، 25، 26 .

15- روزگار رهايى، ص‏894 (به نقل از الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏136) .

16- همان، ص‏896 .

17- متى، 24: 6 .

18- متى، 24: 7 .

19- مرقس، 12: 7 .

20- حوزه، ش‏71، ص‏273 .

21- نامه دوم پولس به تيمورتائوس، 3 .

22- متى، 24: 11، 12، 13 .

منابع و مآخذ: (به ترتيب اهميت در نقل مطالب)

1. CD نور، 2، جامع‏الاحاديث - مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى .

2 . انجيل عيسى مسيح (ع) .

3 . كامل، سليمان، روزگار رهايى، ترجمه على‏اكبر مهدوى‏پور .

4 . كورانى، على، عصر ظهور، ترجمه عباس جلالى، سازمان تبليغات اسلامى، چاپ دوم 1371 .

5 . شفيعى سروستانى، ابراهيم، در انتظار موعود، مؤسسه فرهنگى موعود، چاپ اول 1376 .

6 . حوزه، شماره 71 و 70 ويژه‏نامه حضرت بقية‏الله‏الاعظم (عج)، مهر، آبان، آذر و دى 1374 .

7 . موعود، شماره 31، فروردين و ارديبهشت 1381 (دجال: مترجم اسماعيل نعمت‏الهى) .

 

منبع:

ماهنامه موعود جوان، ش 26 ، سهيلا صلاحى اصفها

سه گام برای بیعت با حضرت

در مكتب تشیع دو مقوله دعا و زیارات وجود دارد كه در دیگر مكاتب وجود ندارد و یا بسیار كم‌رنگ می‌باشد. دعا و زیارات نقش بسزایی در رشد و تعالی انسان دارند كه به این نعمت عظیم در مكتب تشیع توجه بسیار شده است. زیارات بسیاری، از سوی معصومین علیهم السلام به ما رسیده است كه بدان وسیله ائمه اطهار زیارت می‌شوند كه متن آنها بسیار غنی هستند. در این متون علاوه بر سلام و احترامی كه به ایشان ابراز می‌نماییم به كسب معرفت نسبت به این بزرگواران می‌پردازیم. مثلاً جامعه كبیره كه دنیای معرفت در باب اهل بیت علیهم السلام می‌باشد و سفارش بسیار شده كه در حرم‌های مطهر ائمه اطهار علیهم السلام با این دعا ایشان را زیارت بنماییم. و حتی در مورد عظمت این زیارت از قول علامه امینی رحمة الله علیه ذكر شده كه اگر كسی به زیارت جامعه كبیره اشراف داشته باشد بی‌سواد نیست. یعنی نسبت به دین و ائمه اطهار معرفت دارد. نتیجه این كه زیارات، نقش بسیار مهمی در كسب معرفت و بالندگی انسان دارد .
در مكتب تشیع دو مقوله دعا و زیارات وجود دارد كه در دیگر مكاتب وجود ندارد و یا بسیار كمرنگ می‌باشد. دعا و زیارات نقش بسزایی در رشد و تعالی انسان دارد كه به این نعمت عظیم در مكتب تشیع توجه بسیار شده است.

شایان ذكر است كه امام زمان روحی له الفداء نیز از این مقوله مستثنی نیستند. درست است كه ایشان در غیبت به سر می‌برند اما دلیل نمی‌شود كه ما با ایشان ارتباط برقرار نكنیم. یكی از راه‌های ارتباط با ایشان خواندن ادعیه و زیاراتی است كه در مورد وجود مقدس ایشان سفارش شده است . البته نباید تنها به ظاهر الفاظ اكتفا كنیم خصوصا اگر به زبان عربی آشنایی نداشته باشیم باید به معانی آن توجه كرده و به عمق الفاظ پی ببریم؛ تا بدانیم چه می‌خوانیم و چه می‌گوییم.

یكی از زیارات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با این الفاظ آغاز می‌شود: "اللّهمَ بَلِّغ مَولایَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلواتُ اللهِ عَلَیه ..."(1) كه سفارش شده هر روز صبح با این زیارت حضرت را یاد كنیم .

در فرازی از این زیارت می‌خوانیم: "اللّهمَ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی هذا الیَومِ وَ فِی كُلِّ یَومٍ، ‌عَهداً و عَقداً و بَیعَةً فی رَقَبَتی"؛‌ خدایا من باز تجدید می‌كنم عهد و عقد و بیعتی را كه از آن حضرت بر گردن جان من است.

در این فراز سه لفظ عهد، عقد و بیعت ذكر شده است كه در نگاه اول به ذهن می‌رسد كه هر سه لفظ یك معنا دارند. برای درك بهتر این مفاهیم،‌ معانی آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

عهد: معنای لغوی عهد یعنی شناسایی امری و پیمان بستن. پس در وهله اول باید امام و وظایفمان را نسبت به ایشان شناسایی كنیم و پیمان ببندیم.

عقد: معنای لغوی عقد استوار كردن پیمان و گره بستن آن است. یعنی پس از این كه مرحله عهد یعنی شناخت را طی نمودیم و پیمان بستیم باید نسبت به آن پیمان استوار باشیم و محكم گره بزنیم.

بیعت: معنای لغوی بیعت، پیمان دوستی بستن و پیروی و اطاعت می‌باشد. (2)

پس باید سه گام برای بیعت با امام زمان علیه السلام برداریم:

عهد: پیمان اولیه (پس از شناخت و آگاهی)

عقد: محکم کردن این پیمان (انجام رفتارهای لازم و شایسته)

بیعت: پذیرش اطاعت و فرمانبرداری خالصانه (مرتبه‌ی اخلاص و پیروی خالصانه)



پی‌نوشت‌ها:

1- مفاتیح الجنان، ص 813.

2- فرهنگ فارسی دكتر محمد معین.